اثر زیگارنیک (Zeigarnik Effect) متعلق به خانم بلوما زیگارنیک (Bluma Zeigarnik) است. این خانم لیتوانیایی از شاگردان آقای کرت لوین (Kurt Lewin)، از پدران علم روانشناسی اجتماعی بود و شانس این را داشت تا پیش از مهاجرت آقای لوین به امریکا، در کلاس درس ایشان در دانشگاه برلین حاضر شود. بعدها خانم زیگارنیک به عنوان دستیار آقای لوین انتخاب شد و توانست در آزمایشهای استادش کنار او باشد.
این ۲ نفر خیلی با هم محشور بودند و در حد یک رابطهی کاری، خیلی زیاد همدیگر را میدیدند. خلاصه یک روز که خانم زیگارنیک به همراه دکتر لوین و جمعی از همکاران در یک رستوران نشسته بودند، متوجه گارسونی شدند که میتوانست بدون یادداشت برداشتن از غذای درخواستی مشتریان، سفارش هر میز و افراد آن را با دقت زیادی به خاطر بسپارد و با همان دقت، غذا را برای تکتک اعضای دور میز جلویشان قرار دهد. این مساله خانم زیگارنیک را به فکر انداخت. این تفکر زمانی حالت جدیتری به خودش گرفت که زیگارنیک فهمید آقای گارسون پس از تحویل دادن غذاها، اطلاعات به یاد سپرده را به کل فراموش میکند؛ گویی که از ابتدا هم چنین چیزی نمیدانسته و حافظهاش در مورد آن اتفاق خاص به کلی ریست شده است. این اتفاقی در حالی میافتاد که زمان زیادی هم از تحویل دادن غذاها نگذشته بود.
ما اثر زیگارنیک را مدیون آن گارسونی هستیم که گاهی حواساش خیلی جمع بوده و گاهی دچار آلزایمر مزمن میشده است.
خیلی موضوع عجیبی بود و باعث شد تا خانم زیگارنیک وارد فاز مطالعه و آزمایش شود و به حقیقتی دست پیدا کند که حالا به نام ایشان و تحت عنوان اثر زیگارنیک در تمام دنیا شناخته میشود. تعداد تحقیقاتی که منجر به نتایج اثر زیگارنیک شدهاند، حالا دیگر از ۶۰۰ آزمایش هم عبور کردهاند و نتایج آن کاملا برای ما پذیرفته شده هستند. اثر زیگارنیک ۲ نتیجهی مهم و جذاب دارد:
۱- ما نکات و جزئیات مربوط به یک کار ناتمام را با دقت زیادی به یاد میسپاریم و آنها را با همان دقت به یاد میآوریم. اگر کاری را نیمهکاره رها کرده باشیم، تمام توجه ما معطوف به آن خواهد ماند و به همین دلیل، ذهن ما تمام تمرکزش را روی آن موضوع خواهد گذاشت.
۲- اگر یک کار ناتمام داشته باشیم، احساس بدی داریم و میخواهیم هرچه سریعتر آن را تمام کنیم. تمام کردن کارها باعث میشود حس پیشرفت داشته باشیم و احساس رضایت از خود در ما به وجود بیاید. ما از ناتمام گذاشتن کارها متنفریم و دلمان نمیخواهد چیز ناتمامی از زیر دستمان در برود.
خود من با این دومی سروکار دارم. ۲ یا ۳ کتاب را به صورت همزمان شروع میکنم و وقتی تمام کردن کتابها طول میکشد، دائم عذاب وجدان دارم. نمیدانم کدام را اول تمام کنم و کدام را برای فرصت دیگری کنار بگذارم. بعد دائم میروم و میزان پیشرفتام در خواندن آن کتاب را در گودریدز ثبت میکنم تا حداقل دلام خوش باشد که دارم به کامل شدن نزدیک میشوم.
داشتم به این فکر میکردم که این موضوع را میتوان خیلی جاها استفاده کرد. مثلا حتما در پایان سریالها دیدهاید که میگویند آنچه در قسمت بعد خواهید دید. قسمت آنچه خواهید دید به این منظور طراحی شده است که به شما یادآوری کند هنوز سریال را تمام نکردهاید. این قسمت به نام کلیف هنگر (Cliffhanger) معروف است که به نوعی بر اساس اثر زیگارنیک طراحی شده تا حس ناتمام ماندن کار را ایجاد کند و شما از نظر روانی مجاب شوید تا حتما قسمت بعدی را هم تماشا کنید. این کار را در فضای قصه نویسی و تولید محتوای آنلاین هم انجام میدهند. نمونهای از آن سراغ ندارم؛ اما خانم ان هندلی (Ann Handley) در کتاب «همه مینویسند» (Everybody Writes) به ضرورت استفاده از آن اشاره کرده است.
اثر زیگارنیک در تبلیغات هم خوب جواب میدهد. خود خانم زیگارنیک در آزمایشی سعی کرد میزان به یادآوری جزئیات یک تبلیغ تلویزیونی را از افراد سوال کند. کسانی که تبلیغ را کامل دیده بودند، چیز زیادی از آن به یاد نمیآوردند. اما با یک تغییر کوچک، نتایج خیرهکنندهای به دست آمد. در آزمایش دوم سعی کردند ۵ ثانیهی آخر تبلیغ تلویزیونی را قطع کنند تا بیننده نتواند آن را مشاهده کند. عجیب بود که بینندگان تبلیغ دوم، جزئیات اتفاقاتی که در این ویدیو رخ داده بود را با دقت میدانستند. حتی پس از گذشته ۲ روز و حتی ۲ هفته هم این جزئیات با کیفیت زیادی در ذهن بینندگان تبلیغِ ناقص باقی مانده بودند. کسی چه میداند؟ شاید اصغر فرهای و کارگردانهای دیگر هم از بهکارگیری پایان باز چنین قصد و غرضی دارند و میخواهند ما با فیلم بمانیم!
امروز در فکر همین بودم که چطور اثر زیگارنیک را بهتر برای شما تعریف کنم که ناگهان در پادکست بیپلاس، رد جالبی از آن پیدا کردم. همینطور که در مسیر محل کار به منزل داشتم به اپیزود ۲۲ بیپلاس با عنوان کار عمیق (Deep Work) گوش میدادم، دیدم که چه حرفهای آشنایی میزند. علی بندری داشت به نقل از نویسندهی کتاب نقل میکرد که شبکههای اجتماعی ما را گول میزنند و حس تمام کردن کارهای زیادی را به ما میدهند. اما در اصل ما در شبکههای اجتماعی کار زیادی انجام نمیدهیم. ما با استفاده از شبکههای اجتماعی تنها داریم خودمان را گول میزنیم و راز محبوبیت شبکههای اجتماعی مثل توییتر و اینستاگرام در این است که پشتشان کلی کار روانشناسی انجام شده است.. ما به هوای انجام دادن کار به سراغ شبکههای اجتماعی میرویم؛ أصلا گاهی آنها را جایی برای استراحت کردن و رها شدن از کارهای سخت و خستهکننده قرار میدهیم. میدانید چرا؟ چون انجام دادن یک کار کامل در دنیای واقعی خیلی زمانگیر است و احتمال شکست خوردن در آن زیاد است. اما دیدن تمام عکسهای فید اینستاگرام کار سادهای است و میتوان این کار را به راحتی تمام کرد. به نظرم همین کارهای ساده و زود تمامشونده هستند که در نهایت پوچ بودنشان برایمان رو میشود و حالا که دیگر به فومو گرفتار شدهایم، نمیتوانیم از خیر آنها بگذریم.
از اثر زیگارنیک در دنیای بازاریابی و فروش هم به شدت استفاده میشود. در مطلبی از عصر ایران آمده است که حتی آن درصد تخفیفی که فروشگاههای اینترنتی برای خرید بعدی به شما میدهند هم از همین ترفند استفاده میکند. داشتن یک درصد تخفیف، همیشه ذهن شما را به خود درگیر نگه میدارد تا زمانی که برای خرید با استفاده از آن کد تخفیف اقدام کنید. به قول آکادمی گیمیفیکیشن ایران، از اثر زیگارنیگ برای طراحی بازیها استفاده میکنند و فرآیندها را طوری میچینند تا مخاطب فکر نکند که بازی تمام شده است.
حتی آن درصد تخفیفی که فروشگاههای اینترنتی برای خرید بعدی به شما میدهند هم از اثر زیگارنیک استفاده میکند.
اثر زیگارنیک نه کاملا مثبت است و نه میتوان آن را به کلی منفی دانست. اثر مثبت زیگارنیک آنجا دیده میشود که به شما انگیزه میدهد تا کارهای نیمهتمام را تمام کنید. با استفاده از این اثر همیشه برای ادامه دادن راهی که شروع کردهاید، انرژی دارید و به ندرت در طول مسیر از قصد اولیهتان منصرف میشوید. اما سمت منفی اثر زیگارنیک آنجایی خودش را نشان میدهد که دائما از ذهن شما استفاده میکند. ذهنتان را به عنوان یکی از منابع در نظر بگیرید که همیشه درگیر کارهای نیمهتمام است. همین درگیری ذهنی باعث بروز کمخوابی و استرس میشود و میتواند منجر به بیماریهای روانی هم بشود. مخصوصا برای مشکلاتی که از کودکی تا بزرگسالی بیپاسخ ماندهاند و به سرانجام نرسیدهاند.
دنیای پیچیدهای است و به قول یکی از دوستانام، پیچیدهتر هم میشود.
منبع عکس کاور این پست، Pinterest است. میدانم پینترست منبع محسوب نمیشود. راستاش منبع بهتری پیدا نکردم!
عالی بود
چقدر عالی که این مطلب به نظرت عالی بوده
عالی بود، ممنونم
مرسی بابت فیدبک مثبتت.