زبان فارسی را از گذشتههای دور به یادگار داریم و این که میتوانیم شعر شاعران معروف فارسیزبان را بخوانیم و متوجه شویم، واقعا چیزی شبیه به معجزه است. اما چرا من فکر میکنم که داریم زبان فارسی را نابود میکنیم؟ به این دلیل که روند تولید محتوا در وب فارسی به سمتی در حال حرکت است که نمیتوان آیندهی خوبی را برای آن متصور بود.
هر کسی با هر روشی که دوست دارد مینویسد
کافی است در شبکههای اجتماعی سرکی بکشید تا بفهمید که چطور دارند زبان فارسی عزیزمان را زجرکش میکنند. ما از بچهگی یاد گرفتهایم که بعضی از کلمات را باید به شکل خاصی نوشت و نوشتن آنها به شکل دیگر اشتباه است. دقیقا از کلمهی اشتباه استفاده میکنم؛ چون واقعا نظرم این است که نوشتن آنها به هر شکل دیگر اشتباه است. اصلا اگر غیر از این بود، چرا باید در درس املا بابت هر غلطی که مینوشتیم ازمان نمره کم میشد؟ دلیلاش این بود که یاد بگیریم شکل درست آن کلمه جور دیگری نوشته میشود و باید شکل درست را در ذهنمان حک شود.
اما در شبکههای اجتماعی میبینیم که مثلا به جای «دنبال» مینویسند «دمبال» و فکر میکنند این کار باحالی است. وقتی ازشان میپرسی چرا اینطوری مینویسید جواب میدهند: «هرکسی میتواند هر طور که دوست دارد بنویسد. تو حق نداری من را جاج کنی امل عقبمانده!». البته آن امل عقبماندهی را از خودم اضافه کردم که پیازداغ قضیه را زیاد کنم؛ اما واقعا با چنین وضعی مواجه هستیم. برخی دیگر هم این دلیل را میآورند که بهتر است این کلمه و کلمههای مشابه را همانطوری که در محاوره تلفظ میکنیم، بنویسیم. که چه بشود؟ که به خیال خودشان نوشتار را به گفتار نزدیک کنند! به همین دلیل است که به جای اسمی مثل «مجتبی» مینویسند «مشتبا»! واقعا به نظر شما خندهدار نیست؟ نکند این موضوع به نظر شما خیلی هم عادی میآید؟ دارم بیخودی حرص میخورم؟
تغییر زبان فارسی تنها به تغییر حروف محدود نمیشود
این یکی را حتما دیدهاید و شاید هم مثل من از دیدناش رنجیدهخاطر شدهاید. ساختاری در وب فارسی و مخصوصا شبکه اجتماعی توئیتر باب شد که «هکسره» نام گرفت. در این ساختار به جای کسرهای که بین صفت و موصوف یا مضاف و مضاف الیه (درس زبان فارسی راهنمایی و دبیرستان را که یادتان هست؟) میآید، از ه چسبان استفاده میکنند. مثلا به جای «کتاب من» مینویسند «کتابه من» یا به جای «دست راست» از معادل آن (!!) به شکل «دسته راست» استفاده میکنند. بعد خودشان در احوالات آش شلهقلمکاری که درست کردهاند، میمانند و گاهی نمیتوانند منظور طرف مقابل را بفهمند. مثلا همین مثال آخر را ببینید. معلوم نیست منظور این عبارت دست راست انسان و عضوی از اعضای بدن است یا مثلا گوینده میخواسته به دسته (کنترلر) پلیاستیشن اشاره کند. مثالهای مشابه این را زیاد میتوان پیدا کرد؛ ولی من الان چیز بهتری به ذهنم نرسید.
راستی دوست خوبم، نیما شفیعزاده مطلبی دربارهی هکسره نوشتهکه شما را به خواندن آن دعوت میکنم. حسابی دربارهی هکسره توضیح داده است و واقعا ارزش مطالعه دارد.
یاد گرفتن استفاده از نیمفاصله ما را بدبخت کرد
و وای از این نیمفاصلهی لعنتی که ما را به قهقرا برد. یاد گرفتن چم و خم استفاده از نیمفاصله کاری کرد تا هر کس سلیقهی شخصیاش را در نوشتن به کار بگیرد. به همین خطی که رد کردیم دقت کنید: استفاده از ی به جای همزه (همان شش کوچک قدیم خودمان) تقریبا از طرف همه پذیرفته شده است. به این نمیتوان گیری داد. اما مثلا به ابتدای نوشتهی من دقت کنید. چرا من باید به جای «بچگی» بنویسم «بچهگی»؟ در فضای وب فارسی و بعد از آن، در فضای مطبوعات چاپی وضع به گونهای پیش رفت که برای چسباندن ضمایر ملکی به کلمات قبلشان آشفتگی پدید آمد. به عنوان مثال من هنوز نمیدانم نوشتن «کتابم» درست است یا «کتابام» یا حتی «کتابم». این آشفتگی را در سراسر همین نوشته هم میتوانید ببینید. ملاحظه میکنید چه بلایی دارد سر ما و زبان فارسی میآید؟ چند وقت پیش به دوستم پیام داد و خبری را به گوشش رساندم. در تشکر برایم نوشت: «ممنونام». من واقعا دلیل استفاده از نیمفاصله در پیام کوتاه و کلا این وضع را نمیفهمم. چه کسی مسئول این قضیه است؟ تا کجا قرار است شاهد حرکت رو به فنای زبان فارسی باشیم؟