فکر میکنم اواخر سال ۹۷ بود. شرکت استارتاپی که در آن کار میکردم در حال تعطیل شدن بود و مجبور بودم که جای جدیدی برای کار کردن پیدا کنم. کلی جستجو کردم تا در نهایت به پیمنت ۲۴ رسیدم. آن زمان با خودم میگفتم این شرکت ۸-۹ سالی هست که دارد کار میکند و با توجه به شهرتی که بین مردم دارد، حتما جای خوبی برای رشد کردن است. شنبهمگ هم چند وقت پیش از این، یک کاور استوری خوب از پیمنت ۲۴ کار کرده بود که روی تصمیم من تاثیر گذاشت. این شد که در اولین روزهای دی ماه ۱۳۹۷ وارد پیمنت ۲۴ شدم.
خب، به هرحال محیط کاری جدید، چالشهای خاص خودش را دارد. باید با آدمهای جدیدی آشنا بشوی و خودت را با خلقیاتشان هماهنگ کنی. ولی از همان شروع کار یک حس عجیبی به مجموعه داشتم. این حس عجیب زمانی تقویت شد که درست در اولین روز کاری متوجه شدم شخص دیگری، در همان روز و با سمتی مشابه سمت من به پیمنت ۲۴ اضافه شده است! اینها را هم که کنار بگذاریم، نداشتن قرارداد مشخص و ضرورت پرداخت سفته به عنوان ضمانت، حسابی بر عجیب بودن موضوع اضافه کرد. یادم میآید که در همان چند روز اول بر سر ماندن و رفتن مردد بودم و ته دلام بابت این انتخاب به خودم ناسزاهای ضمنی میگفتم. البته ناگفته نماند که مسیر طولانی شرکت تا محل سکونت و دسترسی نداشتن به مترو و اتوبوس هم بر شک من اضافه میکردند. خلاصه، بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم در نهایت به این نتیجه رسیدم که رفتن به صلاح نیست و فعلا باید با اوضاع کنار آمد.
القصه، ماندم و شروع کردم به کار کردن. البته کار کردن که چه عرض کنم؟ به هر حال زمانی طول میکشد تا با وظیفههایت آشنا شوی و این آشنا شدن داشت بیشتر از حد معمول برایم طول میکشد. آن زمان احساس کردم برای کاری که میخواهم انجام بدهم، نیاز به چند همکار دارم. این شد که برای چند موقعیت شغلی در پیمنت ۲۴ آگهی گذاشتیم و روند مصاحبهها را شروع کردیم. این کارها در حال پیش رفتن بودند که ناگهان در یکی از روزهای سرد زمستان ۹۷، اتفاق عجیبی رخ داد. ما با صدای جیغ همکاران خانم به خودمان آمدیم و متوجه شدیم که چند مامور از طرف وزارت اطلاعات به شرکت آمدهاند. این دوستان بعد از ورود به شرکت، سراغ مدیر پیمنت ۲۴ را گرفتند. اما زمانی که متوجه شدند سهیل شهیدی در شرکت نیست، فردی را که به عنوان جانشین در شرکت حضور داشت با خودشان بردند.
صحنه، صحنهی عجیب و شوکآوری بود. من که تا به حال چنین اتفاقاتی را به چشم ندیده بودم. اما بعید میدانم برای آنها که تجربهی قبلی داشتند، چیزی از میزان رعب و اضطراب این تجربه کم شده باشد. خلاصه میکنم: از آن روز به بعد، دیگر پیمنت ۲۴ شرکت نشد که نشد. کلی حرف و حدیث به راه افتاد. هرکسی از ظن خودش دربارهی موضوع نظر میداد و دلیل این اتفاق را بررسی میکرد. اما چیزی که در بین حرفهای درگوشی بیشتر از بقیه شنیده میشد، دستگیر شدن سهیل شهیدی در لندن بود. خبری در بین کارکنان پیچیده بود که آقای شهیدی به دلیل تخلف مالی در انگلیس بازداشت شده است و به همین دلیل، دیگر امکان فعالیت شرکت وجود ندارد.
دیگر کسی کار نمیکرد. یعنی اصلا دیگر دست و دل کسی به کار نمیرفت. راستاش را بخواهید، شاید بتوان گفت که کارهای شرکت از همان روز تعطیل شدند. ناگهان سایت پیمنت ۲۴ از دسترس مشتریها خارج شد و یک پیام عجیب روی صفحهی اصلی قرار گرفت. این پیام میگفتند که فعالیتهای پیمنت ۲۴ متوقف شده و مشتریان برای تسویه حساب، اطلاعات بانکیشان را در پنل کاربری وارد کنند. به همین سادگی، یک شرکت ۸ ساله به پایان کار خود رسیده بود. البته من و چند نفر دیگر از همکاران چند روزی رفتیم و آمدیم و خودمان را سرگرم کارهای نداشتهمان کردیم. ولی این اتفاق افتاده بود و عواقب احتمالیاش هم در حال نزدیک شدن بودند. موضوع ادامه پیدا کرد تا اینکه در یکی از روزهای ابتدایی بهمن ماه، شخصی با من تماس گرفت و خودش را وکیل شرکت معرفی کرد. این آقای وکیل خیلی محترمانه درخواست کرد تا دیگر سر کار نرویم و منتظر تسویه حساب بمانیم. به همین سادگی پیمنت ۲۴ در زمستان ۹۷ منحل شد و من هم بیکار شدم.
حالا و بعد از گذشت ۱ سال و چند ماه، یعنی همین چند روز پیش این اتفاق به صورت رسمی تایید شد. خبر دستگیری موسس پیمنت ۲۴ در لندن و مسترد شدن او به امریکا برای طی کردن مراحل دادگاهی در محافل توییتری دست به دست شد و گفتند که بر اساس گزارش WSJ ایشان به جرم جعل هویت و دور زدن تحریمهای امریکا علیه ملت ایران، محاکمه خواهد شد. سهیل شهیدی که در ایران به عنوان دور زنندهی تحریمها به عنوان یک قهرمان ملی شناخته میشد، حالا به عنوان یک مجرم بینالمللی شناخته میشود.
بعضی چیزها هستند که از نظر قانون جرم محسوب میشوند. مثلا از نظر قانون ایران، فعالیت در توییتر جرم محسوب میشود، افتادن روسری از سر جرم محسوب میشود، حتی آب خوردن در ماه رمضان هم جرم محسوب میشود. ولی از نظر مردم، اینها جرم نیستند و یک رفتار طبیعی هستند که سرکوب شدهاند.
بعضی چیزها هستند که از نظر قانون جرم محسوب میشوند. ولی از نظر مردم، اینها جرم نیستند و یک رفتار طبیعی هستند که سرکوب شدهاند.
در مورد سهیل شهیدی (یا سجاد شهیدیان) هم چنین موضوعی صدق میکند. ممکن است از نظر قانون امریکا او یک مجرم باشد؛ ولی از نظر قانون نانوشتهای که در ذهن تمام مردم ایران وجود دارد، او با کارهایش راهی برای رهایی از تحریمها پیدا کرد و ارتباط بین جامعهی ایرانی و جامعهی جهانی را برقرار کرد. او کاری کرد تا ما ایرانیها هم بتوانیم خرید بینالمللی انجام دهیم. این کار سهیل شهیدی و مجموعهی پیمنت ۲۴ جای تقدیر دارد.
همین حالا چندین شرکت دیگر در همین زمینه فعالیت میکنند و کسی هم چیزی به آنها نمیگوید. درست است که اینها کاسبان تحریم هستند و اصولا نباید چنین تحریمهای ظالمانهای علیه مردم ما وجود داشته باشد؛ ولی حالا که تحریمها برقرار هستند، باید به ارائهدهندهی راه چاره احترام گذاشت.
عکس کاور این نوشته را از سایت Coinit برداشتهام.