بازار ایران عجیب است. هم از نظر نوع سرمایهگذاری و خلق ثروت و هم از نظر مفاهیمی مثل بازار کار و منابع انسانی. منظورم به طور خاص، ماجرایی است که اخیرا بین ۲ برند مطرح تاکسی اینترنتی ایرانی، یعنی اسنپ و تپسی در گرفت. ماجرا از آنجا شروع شد که ناگهان عکسی در توییتر میلاد منشیپور منتشر شد. در آن عکس، آقای منشیپور و همکاراناش محترمانه به نوع شکار منابع انسانی شرکتشان توسط تیم اسنپ اعتراض کرده بودند. در توییت مدیر عامل تپسی، عکسی از یک طومار امضا شده توسط کارمندان ارشد تپسی دیده میشد که در آن ضمن تشکر از دعوت به کار در اسنپ، برای اسنپیها آرزوی موفقیت کرده بودند. یک دسته گل را هم به نشانهی حسن نیت ضمیمهی نامه کرده بودند. نوع رسانهای کردن این نامه باعث شد تا موجی در توییتر به راه بیفتد و حجم زیادی از ناسزاها را برای اسنپ به همراه بیاورد. هم خود موضوع عجیب بود و هم نوعی برخوردی که از سمت دیگران با این موضوع می شد. واقعا درک نمیکنم که چرا این اتفاق افتاد.
موضوع به همینجا ختم نشد. اسنپ این قضیه را تکذیب و از هر گونه هانت (Hunt) کردن دستهای کارمندان رقیب ابراز بیاطلاعی کرد. اما چند روز بعد، خانم نازنین دانشور، موسس و مدیرعامل شرکت تخفیفان در توییتی بسیار جنجالبرانگیز تکذیبیهی اسنپ را خلاف واقع دانست و از شکار شدن نیروهای تخفیفان توسط تیم اسنپ خبر داد. خانم دانشور با ادبیاتی که نمونهی آن در کلام کمتر مدیرعاملی یافت میشود، اعلام کرد که شرکتی مثل اسنپ به کارشناس ۳ میلیونی شرکتاش پیشنهاد ۹ میلیون تومانی داده است.
همین لفظ کارشناس ۳ میلیونی، موجی را علیه خانم دانشور به راه انداخت و خیلیها نسبت به این نوع دستهبندی آدمها بر اساس حقوقشان اعتراض کردند. روز بعد خانم دانشور که دید انگار خراب کرده است، در یک رشته توییت موضع خودش را روشن کرد و به نوعی سعی کرد حرفهایش را توجیه کند. اما هر وقت آب رفته به جوی برگشت، آبروی بر باد رفته را هم میتوان برگرداند.
قضیه باز هم ادامه پیدا کرد. آقای مجید حسینی نژاد که قبلا دربارهی یکی از داستانهایش حرف زده بودم، ادامهی حرفهای خانم دانشور را گرفت و با بولدوزر از روی راکت اینترنت و شرکتهای زیرمجموعهاش رد شد. مجید اعلام کرد از شرکتی که خون راکت در رگهایش جریان دارد، هیچ بعید نیست که چنین رفتارهایی را به قصد تخریب رقیب انجام دهد. یک رفتار عجیب دیگر روی تمام رفتارهای قبلی!
موضوع خیلی عجیب بود. یعنی واقعا بحث دربارهی منابع انسانی به اینجا کشیده که برای شکار کردن استعدادها هم باید جواب پس داد؟ این طبیعی است که فرد با استعداد این حق را داشته باشد تا در جایی با شرایط بهتر کار کند. شما نه حق داری تا او را از این کار منع کنی و نه توان رقابت با قانون بازار کار را داری. بازار نیروی کار و منابع انسانی مثل تمام بازارهای امروزی رقابتی شده است و صحبت بر سر تحلیل هزینه – منفعت است. خیلی که هنر بکنی، میتوانی با مهیا کردن شرایط خوب کار و فرهنگ سازمانی و ایجاد وفاداری در کارمندان، آنها را به خودت و شرکتات معتاد کنی. با این کارها که خیلی هم سخت هستند، شاید بتوانی جلوی خروج کارمندان مستعد را از شرکت بگیری.
خوشبختانه این حرفهای عجیب را یک رشته توییت خوب از حسام آرمندهی، موسس و مدیر کافه بازار تمام کرد. حسام تمامقد از دادن حقوق بالا به افراد توانمند دفاع کرد و گفت همیشه سعی خواهد کرد تا استانداردهای حقوق را جابجا کند. او در ادامه گفت که متاسفانه وضع طوری شده که در خارج از کشور اوضاع کاری مناسبتر است و افراد بااستعداد به سمت خارج از مرزها سوق پیدا میکنند. او حرفهایش را اینطور تمام کرد که هر گونه پیشنهاد و شرایط کاری جذاب برای متخصصان نه تنها بیاخلاقی نیست که عین اخلاق است.
این نوع نگاه به موضوع را واقعا پسندیدم. مرسی از حسام آرمندهی که اینقدر خوب و حرفهای به موضوع کار و ارزش منابع انسانی واقف است و خوشبختانه این موضوع توسط بقیه افراد هم درک شد.
و اینگونه بود که ظاهرا ماجرا ختم به خیر شد. ولی به نظر من، توی نوع تفکرات آقایان و خانمها تغییری به وجود نیامد. این موضوع حتما بار دیگر از جای دیگری بیرون خواهد زد. خیلی به این حرف اطمینان دارم.
منبع عکس کاور این پست، سایت Unsplash است. ارزش و اعتبار عکس به عکاس آن Callum Skelton تعلق میگیرد.