کنسرت ۱۴۰۱ همایون شجریان چیزی بیشتر از یک اجرای تجاری نبود

کنسرت ۱۴۰۱ همایون شجریان در تالار وزارت کشور

همزمان با اجرای کنسرت نمایش سی صد در سال ۱۴۰۱، ناگهان خبر آمد که همایون شجریان هم کنسرتی راه انداخته است و قرار است در سالن وزارت کشور اجرا کند. من اصلا در جریان ارتباط بین این دو کنسرت نبوده و نیستم؛ اما گویی اجرای ناگهانی کنسرت از سوی همایون شجریان در ۱۴۰۱ تحت تاثیر کنسرت نمایش سی صد بوده است. بگذریم.

همسرم خیلی اصرار داشت که برای کنسرت همایون بلیط بگیریم و حتما برای دیدنش برویم. ولی نمی‌دانم چرا خودم هیچ راغب نبودم که برای چنین کنسرتی هزینه کنم. گویا آن افرادی که قصد داشتند بلیط بخرند هم موفق به خرید نشده بودند. گذشت و بلیط‌های کنسرت هم Sold Out شدند و ما بلیط نخریدیم. بعد از چند روز به صورت کاملا ناگهانی یکی از دوستان که ۲ بلیط برای خودش و دوست دخترش گرفته بود، متاسفانه کرونا گرفت و بلیط‌های کنسرت همایون شجریانش را به ما داد. ما هم قبول کردیم و رفتیم برای دیدن کنسرت ۱۴۰۱ همایون شجریان. چیزی که در ادامه می‌خوانید، برداشت‌های من از چیزی هستند که در این کنسرت تجربه کردم.

بخش زیادی از کارهای همایون در این کنسرت مربوط به سریال می‌خواهم زنده بمانم بود که شنیدن آنها در این کنسرت باعث شد مردم آن سریال و ماجرای عاشقانه‌ی آن را به یاد بیاورند.

اجراهای تکراری

یکی از ویژگی‌هایی که در کنسرت‌های شجریانِ پدر بود و همیشه من را به وجد می‌آورد، وجود اجراهای جدید و تازه بود؛ به قول امروزی‌ها محمدرضا شجریان بسیاری از کارهای جدیدش را در همین کنسرت‌ها دبیو (Debut) می‌کرد. حتی خود همایون شجریان هم تا پیش از این به این سنت وفادار بود و سعی می‌کرد همواره چند کار جدید در کنسرت‌هایش اجرا کند. اصلا یکی از خوبی‌‌های کنسرت‌ها همین بود که اجراهای آن بعدا به شکل آلبوم‌های مستقل راهی بازار می‌شد و می‌توانستی دوباره با شنیدن آن اجراها و حالا با کیفیت بهتر، به نوعی خاطره‌بازی کنی. ولی چیزی که من در کنسرت ۱۴۰۱ همایون شجریان دیدم و شنیدم چیزی بیشتر از اجراهای تکراری و بازاری گذشته نبود. بخش زیادی از کارهای همایون در این کنسرت مربوط به سریال می‌خواهم زنده بمانم بود که شنیدن آنها در این کنسرت باعث شد مردم آن سریال و ماجرای عاشقانه‌ی آن را به یاد بیاورند. راست‌اش همین موضوع هم باعث شد اصلا نتوانم درک کنم که چرا این کنسرت به صورت غیرمتمرکز و بدون تاکید بیش از حد، نامی مرتبط با داستان سهراب شاهنامه را به خود اختصاص داده است.

شاید همایون شجریان قصد داشت که خودش و مردم را در این برهه‌ی همواره حساس کنونی درگیر فکر کردن به کارهای جدید نکند و از همان کارهای امتحان پس‌داده‌ی گذشته، نمونه‌های موفق را دربیاورد و برای مردم بخواند. این اصلا چیز بدی نیست؛ ولی باعث می‌شود که من فکر کنم با یک نسخه‌ی تجاری‌سازی شده از هنر سروکار داشته‌ام.

سواستفاده از احساسات مردم

این موضوع اصلا بر کسی پوشیده نیست که محمدرضا شجریان جایگاه اجتماعی فوق‌العاده‌ای در بین مردم داشته است و حتی پس از فوتش هم علاقمندان هنر او برایش احترام فوق‌العاده زیادی قائل هستند. در جریان کنسرت ۱۴۰۱ همایون شجریان ناگهان دیدم که صحنه تار شد و تصاویر شجریان پدر روی مانیتورها نقش بست و گروه حاضر در کنسرت شروع به نواختن موسیقی تصنیف «ای یوسف خوش‌نام ما» از آلبوم دود عود محمدرضا شجریان کرند. حس و حال غریبی در آن لحظه داشتم و فکر می‌کنم مردم هم در این حس با من شریک بودند. ما هم‌زمان با اینکه داشتیم با این تصنیف خاطره‌بازی می‌کردیم، حسی در اعماق وجودمان به ما یادآوری می‌کرد که این کار متعلق به صدای دیگری است و اینجا تنها قرار است یاد و خاطره‌ای زنده شود. راست‌اش من اصلا با چنین کاری ارتباط برقرار نکردم و بیشتر تمایل داشتم موسیقی‌های جدیدی از خود همایون شجریان بشنوم. شنیدن آثار فاخر شجریان پدر بهتر است از راه نسخه‌های ضبط‌شده ادامه پیدا کند. همایون جان فکر می‌کنم بهتر است تجربه‌ی ما را از آن آثار دگرگون نکنی.

کنسرت ۱۴۰۱ همایون شجریان در تالار وزارت کشور

موج‌سواری روی ناسیونالیسم بی‌اساس

هم در کنسرت نمایش سی که چند سال گذشته در محوطه‌ی کاخ سعدآباد اجرا شد و هم در این کنسرت ۱۴۰۱، یک اجرای ایرانی و با تاکید بر ایرانی بودن مردم حاضر در سالن اجرا شد که به گمانم با نام «ایران من» یا چیزی در همین مایه‌ها شناخته می‌شود. همایون این تِرک را به صورت عامدانه در زمان خداحافظی با مردم اجرا می‌کند تا حس خوبی از کنسرت را در یاد هایشان به جا بگذارد؛ ولی راست‌اش برای من به گونه دیگری بود. هم‌زمانی بیت‌هایی مثل «آوازخوانی در شبم، سرچشمه خورشید تو» با پخش تصاویری که به شکل اغراق‌آمیز از زیباترین مکان‌های تاریخی ایران انتخاب شده‌اند، تو را با این سوال مواجه می‌کرد که آیا واقعا در چنین بهشتی زندگی می‌کنم؟ اگر چنین است، پس آن چیزی را که در بین این سالن انتظارم را می‌کشد چطور باید هضم کنم؟ من در زمان شنیدن چنین جمله‌هایی با یک استاندارد دوگانه‌ی درونی دست به گریبان هستم که از یک سو مرا به حس وطن‌دوستی فرا می‌خواند و از سوی دیگر، حس تنفر از این همه دروغ و دوگانگی را در من تشدید می‌کند.

هم‌زمانی بیت‌هایی مثل «آوازخوانی در شبم، سرچشمه خورشید تو» با پخش تصاویری که به شکل اغراق‌آمیز از زیباترین مکان‌های تاریخی ایران انتخاب شده‌اند، تو را با این سوال مواجه می‌کرد که آیا واقعا در چنین بهشتی زندگی می‌کنم؟

از همه‌ی اینها گذشته من بارها پیش از گفته‌ام و الان هم دوباره تکرار می‌کنم که مفهومی به نام وطن‌پرستی چیز چرت و بیخودی است. همایون جان شجریان! من خریدار این وطن‌پرستی ساختگی نیستم و نخواهم بود؛ اما از شنیدن کاری که ساخته‌ای لذت می‌برم.

نورپردازی درخشان

یکی از چیزهایی که در کنسرت ۱۴۰۱ همایون شجریان درخشان بود، نورپردازی خوب و خاص آن بود. تغییراتی که به صورت ناگهانی و متناسب با حس و حال هر ترک در نور ایجاد می‌شد آن‌قدر خوب بود که گاهی آدم با خودش حس می‌کرد درون یک تالار عروسی نشسته است! شوخی می‌کنم.

گاهی آدم با خودش حس می‌کرد درون یک تالار عروسی نشسته است!

قرارگیری نورها واقعا خوب بود و در اجراهای سولو می‌توانستی به‌خوبی از روی نور اسپات لایت متوجه شوی که کدام نوازنده را باید با چشمانت دنبال کنی. البته این نورپردازی خوب می‌توانست با یک ویدیو پروجکشن خوب تکمیل شود که متاسفانه این اتفاق نیفتاده بود. ۲ پروژکتور نصفه و نیمه در ۲ گوشه‌ی سالن بود که با استفاده از مانیتورهای صدا به خوبی کاور شده بودند!

وجود کیبورد در اجرای موسیقی سنتی

در کنسرت ۱۴۰۱ همایون شجریان جوانکی حضور داشت که پشت کیبورد ایستاده بود و چند بار هم نوبت به او رسید تا به صورت سولو اجراهایی داشته باشد. این جوان پرشور که واقعا هم از نظر سنی جوان بود و به نظرم حتی زیر ۲۰ سال سن داشت، با شور و حرارت خاصی اینسترومنت خودش را می‌نواخت و اصلا یک حال طرب خاصی داشت که مخصوص خودش بود و در تیم موسیقی همایون شجریان دیده نمی‌شد.

واقعا نمی‌توان گفت که همایون شجریان تماما پیرو مکتب موسیقی سنتی ایرانی است و بارها دیده‌ایم که سعی کرده است کمی چاشنی مدرنیته را وارد این سبک از موسیقی کند (با من صنما را به یاد بیاورید). چیزی که با نام‌هایی از قبیل موسیقی آلترناتیو یا موسیقی تلفیقی یا هر چیز دیگری از آن یاد می‌شود. راست‌اش من خودم از این سبک موسیقی لذت می‌برم؛ ولی دیگر آن را به عنوان یک موسیقی سنتی نمی‌شناسم و معتقد هستم که بیشتر به ژانر پاپ نزدیک شده است.

کنسرت همایون شجریان در تالار وزارت کشور

مرغ سحر به عنوان یک حق مسلم ملی

اجرای ترانه‌های آماده شده که تمام شد، مردم یک‌صدا فریاد می‌زدند «مرغ سحر… مرغ سحر» و همایون شجریان هم که انگار از قبل خودش را برای این درخواست آماده کرده بود (یا از شب‌های قبل برایش تجربه شده بود)، از گروهش خواست که اجرای این تصنیف را شروع کنند و خودش هم آن را خواند.

اجرا که تمام شد، یکی از سمت راستم فریاد زد «بی‌نظیرید استاد»

منتها من باز هم چنین حالتی داشتم که تو را به خدا این اثر ناب پدرت را برای ما خراب نکن و بگذار آن را با صدای گرم و تاریخی پدرت به یاد بیاوریم. اجرا که تمام شد، یکی از سمت راستم فریاد زد «بی‌نظیرید استاد» و تمام جمعیت کف و سوت زدند. همایون هم که کنسرت را به خوبی تمام کرده بود، با لبخندی از سر رضایت و افتادگی برای مردم تعظیم و صحنه را ترک کرد.

و من هم در حالی که این سوال را از خودم می‌پرسیدم که «آیا می‌توان برای همایون شجریان از لفظ استاد استفاده کرد؟» سالن را ترک کردم.

عکس‌های این پست را از سایت انتخاب برداشته‌ام

۴ ۴ رای
امتیاز کلی این نوشته
اشتراک
اعلان
guest

0 کامنت
فیدبک اینلاین
دیدن تمام کامنت‌ها