در فریلند جایی برای فریلنسرها نیست!

فریلند ۱۳۹۸ منطقه آزاد انزلی

رویداد فریلند سال ۹۸ اواخر تابستان برگزار شد. من که نتوانستم بروم؛ اما سعی کردم به لطف توییتر آن را دنبال کنم. خیلی از چیزهایی که الان می‌خواهم درباره‌شان حرف بزنم هم از اطلاعات توییتری به دست آمده‌اند.

اول از همه اینکه رویداد در انزلی بود. همین انزلی خودمان؛ همان انزلی که تویش به دنیا آمده‌ام و این‌وقت سال به حمام بخار شباهت دارد! از یک نفر پرسیدم انزلی چه خبر بود؟ گفت: «هیچی، به هم چسبیدیم»! واقعا چرا انزلی به عنون محل رویداد انتخاب شده بود؟ دلیل روشنی برایش پیدا نمی‌کنم. آها یک چیزی به ذهن‌ام رسید! شاید دلیل‌اش این باشد که حامی برگزاری این رویداد – که پونیشا است – خودش توی همان حوالی مستقر است. احتمالا محل بهتری برای برگزاری پیدا نکرده‌اند.

توی خبرها خواندم که سالن همایش که توی منطقه‌ی آزاد انزلی بوده، وقت همایش حسابی پر شده است. نمی‌دانم این همه آدم را چطوری توی سالن جا کرده‌اند. ولی مهم‌تر از آن برایم این است که چطوری این همه آدم حاضر شده‌اند در فریلند شرکت کنند؟ یعنی واقعا این‌قدر استقبال از فریلنسینگ وجود دارد؟ جامعه‌ی ما و بازار کار ایران تا این اندازه تشنه‌ی چنین رویدادهایی است؟ این اتفاق خوبی است یا بد؟

خیلی‌ها قبل از رفتن به همایش توی توییتر با هم قرار و مدار می‌گذارند تا همدیگر را ببینند یا اینکه از شهر خودشان تا انزلی را به صورت کارپولینگ یا رایدشیرینگ یا هرچیزی که اسم‌اش هست، بروند. توی توییتر بحث وسیله‌ی رفت‌و‌آمد به انزلی داغ می‌شود و اینکه کجا محل اقامت باشد هم محل بحث است. انگار شرکت‌کنندگان هر روز بعد از همایش از خجالت رستوران‌های منطقه درآمده‌اند. چون اینستاگرام هم به صورت هم‌زمان پر شده از عکس‌های مربوط به خوش‌گذرانی‌های اهالی فریلند. این را داخل پرانتز بگویم که نمی‌دانم چرا با شنیدن Freeland به یاد Tomorrow Land می‌افتم. هیچ‌ربطی هم به هم ندارند.

جادی میرمیرانی و آرش برهمند در گیک تاک فریلند
گیک تاک یکی از برنامه‌های فریلند بود | منبع عکس: Freelanday

توی پنل‌ها و سخنرانی‌ها، افراد جذابی حضور داشته‌اند که مطمئنا شرکت‌کنندگان در همایش از شنیدن حرف‌ها و نظرات آنها استفاده کرده‌اند. وجود فرد نازنین و فرزانه‌ای مثل جادی میرمیرانی در میان پنلیست‌ها برای من یکی خیلی جذاب به نظر می‌رسد. این آدم بخش زیادی از عمرش را به صورت فریلنسر کار کرده و یک مثال موفق برای این کار است. آرش برهمند، میلاد احرامپوش، شاهین طبری، نیما شفیع زاده، حورا وکیلی و خیلی‌های دیگر در میان سخنران‌ها حضور داشته‌اند و باعث شده‌اند تا رویداد فریلند از دور چیز خوبی به نظر بیاید. البته چند تا توییت خواندم که از تسلط نداشتن سخنران‌ها بر مباحث موجود توی ارائه‌ی خودشان گلایه کرده بودند؛ ولی متوجه نشدم منظورشان دقیقا چه کسی بود. از اینکه کی چی گفت هم درست و حسابی سردرنیاوردم. فقط دیدم که دائم قهوه خورده‌اند و ماگ قشنگ‌شان را به توییتری‌ها نشان داده‌اند.

خیلی‌ها برای حضور توی رویداد فریلنسینگ مجبور شده‌اند از محل کارشان مرخصی بگیرند.

من که خودم فریلنسر نیستم و فعلا رویکرد شریف کارمندی را پیشه کرده‌ام. ولی انگار کار بدی هم نیست و می‌توانی تا لنگ ظهر بخوابی. قرار هم نیست به رئیس‌ات جواب پس بدهی! شاید خیلی‌ها به همین دلایل فریلنسر بودن را انتخاب می‌کنند و به این رویداد می‌روند. ولی انگار توی فریلند خیلی‌ها کارمند بوده‌اند و به نقل از توییت‌ها، خیلی‌ها برای حضور توی رویداد فریلنسینگ مجبور شده‌اند از محل کارشان مرخصی بگیرند. این را خیلی‌ها گفته بودند و به نظرم حرف بامزه‌ای آمد. البته آنهایی که چنین اظهار نظرهایی کرده بودند، قطع به یقین به این نکته دقت نداشتند که پنج‌شنبه و جمعه در اکثر شرکت‌های ایرانی مقیم مرکز تعطیل هستند.

فریلنسینگ پایان راه نیست؛ همه‌ی راه هم نیست. همان‌طور که رویداد فریلند هم تمام راه را نرفته است. به قول رضا غیابی، کار فریلنسری را دوست ندارم، چون مقیاس‌پذیر (Scalable) نیست. منظورش این بوده که برای درآمد بیشتر باید به همان اندازه بیشتر کار کنی و این اصلا خوب نیست! یعنی نمی‌توانی یک‌بار کار کنی و نتیجه را بارها بفروشی. حرف غلطی هم نیست و شاید من هم نظر آقای غیابی موافق باشم. فریلنسر بودن و حضور در همایش‌هایی مثل فریلند ذاتا بد نیست؛ ولی نباید در آنها گیر کرد و باید به چشم یک منزل‌گاه موجود در وسط راه به آنها نگریست.

پی‌نوشت: خیلی احساس بامزگی کردم و عنوان نوشته را از روی اسم فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» انتخاب کردم (کِش رفتم).

منبع عکس کاور این پست، Ponisha است.

۰ ۰ رای
امتیاز کلی این نوشته
اشتراک
اعلان
guest

0 کامنت
فیدبک اینلاین
دیدن تمام کامنت‌ها