مارکتینگ از تعدادی هدف تشکیل شده است که هر از آنها میتوانند شکل خاصی داشته باشند. این اهداف میتوانند در شکل انجام یک وظیفه (Task)، تغییر در میزان (Quota) یک متغیر و بهبود در یک KPI باشند. اما از تمام اینها مهمتر، آن دسته اهدافی هستند که قابل اندازهگیری باشند. اهداف قابل اندازهگیری به شما و برندتان کمک میکنند تا بهبود و رشد را حس کنید و بدانید که آیا در در مسیر درستی قدم گذاشتهاید یا نه. بعضی از اصلیترین اهداف مارکتینگ این موارد هستند:
۱- ایجاد و افزایش برندآگاهی
دربارهی برندآگاهی (Brand Awareness) قبلا حرف زدهام. منظور از برندآگاهی آن چیزی است که درون ذهن مشتریان راجع به برند شما شکل میگیرد و در زمان انتخاب، منجر به این میشود که شما انتخاب اول و آخر باشید. اینکه مردم شما را بشناسند و بتوانند شما را با یک محصول یا کارتان معادل کنند.
۲- تولید لید یا سرنخ به تعداد کافی و وافی
بازاریابی بدون لید (Lead) معنا ندارد. در بازاریابی باید بتوانید تعدادی سرنخ تولید کنید و با هدایت اختیاری یا اجباری آنها به سمت هدف تعیینشده به فروش دست پیدا کنید. لید جنریشن از مهمترین کارهای مارکتینگ است و از اهداف مهم مارکتینگ محسوب میشود.
باید کاری کنید تا مردم و جامعهی مشتریان، شما را به عنوان آگاهترین و باسوادترین برند در حیطهی کاریتان بشناسند.
۳- تبدیل شدن به قطب دانش
این اصطلاح همان چیزی است که در انگلیسی از عبارت Thought Leadership برای اشاره به آن استفاده میکنند. من هنوز معادل درستی در فارسی برایش سراغ ندارم و فعلا تبدیل شدن به قطب دانش بهترین چیزی است که به ذهنام میرسد. شما با انجام بازاریابی باید کاری کنید تا مردم و جامعهی مشتریان، شما را به عنوان آگاهترین و باسوادترین برند در حیطهی کاریتان بشناسند. برای این کار باید رویداد و سمینار برگزار کنید، محتوای رایگان تولید کنید، از دانشمندان حمایت کنید و کارهایی از این دست.
۴- مرتبط کردن بازاریابی به بخشی از درآمد شرکت
این از هنرهای یک تیم بازاریابی است که بتواند با تعقیب لیدهای به دستآمده ثابت کند که کسر مشخص از درآمد فصلی یا سالانه شرکت در نتیجهی فعالیتهای این تیم به دست آمده است. این مدل را با اصطلاح Attribution میشناسند از کارهای سخت بازاریابی محسوب میشود.

۴- افزایش نرخ تعامل مردم با برند
همین که مردم دربارهی خوب و بد برند شما حرف میزنند، در بحثهایی که شما راه میاندازید شرکت میکنند، از برند شما انتظار کارهای مشخصی دارند و هزاران چیز دیگر، در این بخش تعریف میشود. بازاریابی باید بتواند منجر به چنین اتفاقاتی شود و اینجا است که اهداف روابط عمومی هم ارتباط تنگاتنگی با اهداف مارکتینگ پیدا میکند. منظور از تعامل همان Engagement است.
اندازهگیری همهچیز است
همهی مواردی که در بالا گفته شد را درک کردید؟ حالا زمان آن رسیده با این حقیقت مواجه شوید که در بازاریابی، اندازهگیری و داده مهمترین چیز است. شما باید این توانایی را داشته باشید که از کارهایتان با عدد و رقم دفاع کنید. در بازاریابی باید به صورت هفتگی، ماهانه، فصلی و سالانه ارزیابی انجام شود و نتایج بهدستآمده باید با نتایج قبلی قابل مقایسه باشند. در بازاریابی باید تعدادی KPI (شاخص کلیدی عملکرد) داشته باشید و از دل آنها سنجههایی بیرون بیاورید تا بتوانید عملکرد و میزان موفقیت را بسنجید. سنجه هم که میدانید، همان ترجمهی فارسی Metric است.
همین. این بود شرح مختصری از اهداف مارکتینگ.
این مقاله با الهام از این مطلب سایت Track Maven تولید شده است.
منبع عکس کاور این پست، سایت Unsplash است.