تقریبا اواخر سال ۹۵ بود که به فکر افتادم در دورهی MBA شرکت کنم. آن زمان صحبت از موسسه بهار زیاد بود و چند مومسسه دیگر مثل ماهان هم حضور داشتند. یکبار دل را به دریا زدم و برای مصاحبه با ماهان ثبت نام کردم. خیلی سریع دعوت به مصاحبه شدم و از سر کنجکاوی در آن جلسه حاضر شدم. خیلی خوشبرخورد بودند و از وجنات و سکناتشان پیدا بودند که بیشتر فروشنده هستند تا آموزشدهنده. تازه یک دورهی رایگان به عنوان اشانتیون هم روی دورهی اصلی میدادند تا بیشتر ترغیبات کنند. با خودم گفتم این یکی که مشخص است به درد من نمیخورد.
بعد از مدتی برای موسسه بهار اپلای کردم و به دفتر موسسه در خیابان پاکستان واقع در عباسآباد رفتم. خیلی کوچک و جمعوجور بودند. محیطاش شبیه کلاسهای درس سنتی بود و فضای صمیمی و راحتی داشت. با یک آقای مسن مصاحبه کردم و قبول هم شدم. قیمت دوره MBA بازاریابی را هم خیلی معقول در نظر گرفته بودند و تازه امکان پرداخت اقساطی هم داشتند. کلا همه چیزش خوب بود. ولی باز هم نرفتم. بعدها چندین بار تماس گرفتند و زمان شروع دوره جدیدشان را اعلام کردند. خیلی قاطعانه گفتم نمیخواهم. نمیدانم چرا اینکار را کردم. واقعا دفاعیهای ندارم!
بعد از این ۲ گزینه به یک موسسهی کوچک به اسم TBS در محله توانیر تهران رفتم. با اینکه کوچک بود، خیلی شیک دیزاین شده بود. در بدو ورود به دفترشان، یک تلویزیون گنده کار گذاشته بودند و یک ویدیوی خوب هم ساخته بودند که پشت سرهم توی این تلویزیون پخش کنند. رفتم و مصاحبه کردم و کلی سوالپیچشان کردم و پرسیدم که چرا باید آنها را انتخاب کنم؟ مدیر موسسه خیلی فروتنانه جواب داد: «فرقی ندارد پیش ما دوره را بگذرانی یا جای دیگری بروی. ولی برو و MBA بگیر. به دردت میخورد». ولی نه آنجا MBA گرفتم و نه دیگر دنبالاش رفتم.
بعد از مدتی متوجه شدم دانشگاه تهران هم دوره برگزار میکند. یکبار به دانشکده اقتصاد واقع در امیرآباد رفتم تا ببینم آنجا چه خبر است. خبر خاصی نبود؛ مصاحبه و اعلام قبولی و زمان شروع کلاسها و پرداخت شهریه. همهچیز عین جاهای دیگر بود. راستاش قانع نمیشدم که چرا باید پولام را به اینها بدهم! بعد متوجه شدم دانشکدهی مدیریت هم این دوره را برگزار میکند. بعضی از اوقات، بعضی از این دانشکدهها دوتا دوتا هم دوره برگزار میکردند. اینجا یک مقداری گیج شدم؛ ولی بعدش فهمیدم که بعضی از این دورهها تنها به نام دانشگاه تهران برگزار میشوند و شرکتهای بیرونی به شکل پیمانکاری مسئول برگزاری دورهها هستند. همین شد که باز هم برای مدتی قید دوره MBA را زدم.
ولی حالا دوباره به فکر افتادهام. حس میکنم به هر قیمتی که شده باید بروم و دورهی آکادمیک را بگذارنم. الان به صورت جدی دارم به سازمان مدیریت صنعتی فکر میکنم که البته گزینهی بسیار گرانی است؛ ولی انگار ارزشاش را دارد. به عنوان جایگزین باز هم به دوره MBA دانشکده مدیریت دانشگاه تهران فکر میکنم. امیدوارم که ایندفعه موفق شوم کار را تمام کنم. دیگر واقعا خسته شدهام و باید کار را تمام کنم. همین دیشب کلی روضه خواندهام که باید عمل کرد و فکر کردن هیچ فایدهای ندارد!
منبع عکس کاور این پست، سایت Unsplash است.