حریم شخصی یا پرایوسی (Privacy) برای همهی ما واژهی آشنایی است. همه میدانند که باید حریمها را نگه داشت و به محدودهی خصوصی آدمها تعدی نکرد. ما به حرمت داشتن حریم شخصی اعتقاد داریم و سعی میکنیم تا این موضوع را برای دولتها و البته بخشی از ملتها جا بیندازیم. ولی آیا در پشت پرده هم همین اتفاق میافتد؟ آیا دیگران هم تحت هر شرایطی به حریم شخصی ما احترام میگذارند یا اینکه هر وقت به نفعشان بود، به این حرمت پشت میکنند؟
متاسفانه در بسیاری از موارد، نفع شخصی یا اولویت خواستههای دولتی باعث شده تا روی تمام اصول اخلاقی پا گذاشته شود و دادههای مردم بدون اجازه گرفتن از آنها مورد سواستفاده قرار بگیرد. این سواستفاده هم میتواند جنبهی مالی داشته باشد و هم دلایل امنیتی یا سیاسی برای توجیه آن ذکر شود. چند مورد برای شما پیش آمده ببینید شماره تلفن همراه شما در دست شرکت یا سازمانی است که قاعدتا نباید به آن دسترسی داشته باشد؟ چند بار ایمیل ناآشنای تبلیغاتی دریافت کردهاید؟ اصلا حواستان هست که آدرس منزل یا محل کارتان در دست چند سازمان جابهجا میشود؟
آیا یادتان رفته است که همین چند وقت پیش افتضاح کمبریج آنالیتیکا (Cambridge Analytica) باعث بدنامی و روسیاهی فیسبوک شد؟ دلیلاش چه بود؟ آیا چیزی بهغیر سواستفاده از اطلاعات موجود در پروفایل فیسبوک کاربران بود؟ برای من سوال است که چرا شرکتی مثل فیسبوک باید از چنین فضاحتی جان سالم به در ببرد و در مقابل، کوچکترها حتی با یک باد هم از ریشه کنده شوند؟ آیا too big to fail بودن باعث میشود که حتی نقض حریم خصوصی هم نتواند دانهدرشتها را از میان بردارد؟
در مقابل آیا یادتان نیست که بعد از حادثهی بمبگذاری سن برناردینو (San Bernardino)، پلیس افبیآی ایالات متحده اپل را مجبور کرد تا قفل گوشی آیفون فرد بمبگذار را برایشان باز کند؟ من که یادم نمیرود در آن روزهای سخت، اپل چهطور ایستاد و از آرمان حفظ حریم شخصی دفاع کرد و حتی بارها دست رد به سینهی FBI زد تا کسی حتی فکر نفوذ به حریم خصوصی کاربران اپل را به سرش راه ندهد. تاریخ به یاد خواهد سپرد که چه کسانی دربارهی حفظ حریم شخصی صرفا حرف میزنند و چه کسانی واقعا و قلبا دغدغهی این موضوع را دارند.
یک جنبهی دیگر و البته نسبتا داغ حریم خصوصی، تصویب قانون GDPR است که همین تابستان پارسال توسط اتحادیهی اروپا تصویب شد. این قانون قرار بود در جهت حفظ حریم شخصی گام بردارد و دنیای وب را به فضایی امنتر و سالمتر برای ما تبدیل کند. اما من و خیلیهای دیگر معتقدیم که دنیای بعد از این قانون با قبل از آن هیچ توفیری ندارد. تنها اتفاقی که پس از GDPR میافتد این است که حالا کاربر میداند اطلاعاتاش در حال جمعآوری هستند. ولی این اطلاعات تحت هر شرایطی جمعآوری میشوند و بعدا از همین اطلاعات برای هدف قرار دادن کاربر استفاده میشود. میبینید؟ حتی زور اتحادیهی اروپا هم نرسیده تا سایتهای اینترنتی را مجاب به جمع نکردن اطلاعات کاربران بکند. آنها در هر شرایطی در حال گردآوری داده هستند و سیری هم ندارند؛ چرا که ارباب تمام سایتهای اینترنتی، یعنی گوگل هم همین کار را میکند.
هنوز هم خیلیها هستند که میگویند مگر من روی موبایلام چه چیز مهمی دارم؟ مگر من چه سایتهایی را نگاه میکنم که نگران مساله حریم شخصی باشم؟ مگر پیامرسان بله و تلگرام طلایی چه مشکلی دارند که نباید از آنها استفاده کنم؟
من واقعا از این افراد و طرز فکرشان تعجب میکنم. آیا واقعا برایشان مهم نیست که یک برادر بزرگ دائما بر کارهایشان نظارت کند؟ آیا دوست دارند که رد پایشان بهوسیلهی موقعیت مکانی موبایلشان همهجا ثبت شده باشد؟ اینکه شرکتهایی مثل پاورفرانت با استفاده از پیشرفت فناوری وب بتوانند دقیقتر تعقیبشان کنند، برایشان خوشایند است؟ اصلا به این نکته دقت میکنند که تعقیب فردی به تعقیب دستهجمعی منتهی میشود؟
باور کنید اگر الان جلوی نقضکنندگان همین حریم شخصی نایستیم، فردا دیگر اصلا نمیتوانیم بهشان ثابت کنیم که داشتن این حریم حق ما بوده است. نمیتوانیم ثابت کنیم که مساله حریم شخصی واقعا یک مساله است.
منبع عکس کاور این پست، سایت Unsplash است.