همین چند روز پیش بود که فینال برنامهی استعدادیابی عصر جدید برگزار شد و برندگان آن مشخص شدند. کاری به این ندارم که چرا از غروب یک روز تا صبح روز بعد، آنتن یک شبکه تلویزیونی میتواند دربست در اختیار احسان علیخانی باشد. کاری ندارم که این برنامه از روی اکس فاکتور یا سری گات تلنت یا هر برنامهی دیگری کپی شده است. کیفیت داورها و تیپ برنامهسازی احسان علیخانی و جمعآوری اعانه در هر نوع برنامهای از طرف او هم اصلا به من مربوط نیست. شما هم به این کاری نداشته باشید که چرا دارم دربارهی فینال عصر جدید مینویسم و اصلا مشخص شدن برندگان آن برنامه چه ربطی میتواند به من داشته باشد! البته بیربطِ بیربط که نیست. من رسانهها را خیلی دوست دارم و تلویزیون در میان این رسانهها برایم جایگاه ویژهای دارد. حالا تلویزیون ملی هم بود، بود. ولی شاید بتوان اینطور هم در نظر گرفت که قافیه بر من تنگ آمده است. چه میدانم؛ شاید برای امروز سوژهی خوبی برای حرف زدن پیدا نکردهام. اگر توانستید با خودتان کنار بیایید که در مورد درخواست قبلی به حرفام گوش کنید، لطفا به این هم کاری نداشته باشید که چرا من از این عبارت «کاری ندارم» زیاد استفاده میکنم!
بعد از مشخص شدن نتایج برنامه عصر جدید، با نوشتهای در ویرگول مواجه شدم که فردی به نام مهدی ناصری نوشته بود. اسم نویسنده را قبلا نشنیده بودم؛ اما به دلیل اینکه ادعا میکرد از قبل هم میشد نتایج نهایی را حدس زد، نوشتهاش را خواندم. کل صحبت بر سر این بود که گوگل ترندز (Google Trends) میتوانست برندگان عصر جدید را جلوجلو به ما معرفی کند و نیازی نبود که تا پایان برنامهی فینال را ببینیم. پس عصر جدید اگر هیچ چیز نداشت، حداقل توانست یک تحلیلگر دادهی مسلط به گوگل ترندز را به من معرفی کند.
کمی دربارهی خود برنامه حرف میزنم و سرتان را زیاد درد نمیآورم. من چند تا از اجراها را دیدم و گاهی اوقات هم از آنها لذت بردم. برنده شدن خانمی که در انتها به عنوان استعداد برتر معرفی شد را هم خیلی راحت میشد پیشبینی کرد. مخصوصا بعد از داستانی که خودش در پرفورمنس آخر تعریف کرد و داستانی که احسان علیخانی برایش روی صحنه رقم زد. آخ آخ ببخشید… آن اول مطلب گفتم که به احسان علیخانی و سبک برنامهسازیاش کاری ندارم. خب پس دیگر دربارهی چه چیزی میشود حرف زد؟
امممم… آها فهمیدم! دربارهی محمد زارع که به عنوان نفر دوم برندگان عصر جدید مشخص شد. محمد زارع جوان مستعدی بود و تقریبا به جایگاهی که لایقاش بود، رسید. ولی مستعد بودن به تنهایی کافی نیست؛ باید شومن خوبی باشی که باز هم این استعداد در محمد زارع شیرازی وجود داشت. تنها چیزی که او نداشت، توان بیان کردن و توصیف کارش بود. شاید اگر محمد زارع بلد بود چند کلمه حرف بزند، احتمال اول شدناش هم وجود داشت. به نظر من، مردم یک قهرمان خاموش نمیخواهند؛ بلکه یک نفر را میخواهند که برایشان حرف بزند. اصلا همین خوب حرف زدن از مهارتهایی است که داشتناش برای یک «نفر اول» ضروری است. محمد چطور میتوانست یک نفر اول ناقص باشد؟ به نظرم این نقیصه به ضررش تمام شد.
خب، دربارهی برندگان عصر جدید هم حرف زدم. اوقات خوبی را برایتان آرزو میکنم.
منبع عکس کاور این پست، سایت Beytoote است.